شاعر : حبیب الله چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
بیتو يا فـاطـمه با محـنت دنـيا چه كنم وایبا اينهمه غم،بیكس وتنها چهكنم گيرم امروزبهصدمحنت وحسرت گذرد چونكه فردا برسد،با غـم فـردا چهكنم
بیتو دنياست مرا،همچو كويری سوزان دور،ازسايهاتاي شاخۀ طوبی چهكنم
آتـش فـتـنه زخـامـوشي تو روشـن شد درچنين مهلكه،ای بضعۀ طاها چه كنم
من به درياي غمت كشتي طوفانزدهام پاي بندم به تو و غرق به دريا چه كنم
اي كه در رحلت احـمد بگـرفـتی دستم حـال كز داغ تو افـتادهام از پا چه كـنم
در دل شب،ز يتـيمان تو پـنهـان گـريم گرصدايـم شنـود زينب كـبری چه كنم
شجـر آل نـبـي كنده شد از ريـشه دگـر شاخه بشكست و،ثمرريخت خدايا چه كنم
گرمحـمـد نگـرد سيـنۀ مجـروح تو را يا كـند روي كـبـود تو تـماشـا چـه كـنم